شرح: مردی یک دختر جوان بی خانمان و تنها را برمی دارد و به او کار و مکانی برای ماندن پیشنهاد می کند، اما قبل از اینکه به او یک دم دستی بدهد، به او یک بالش عمیق می دهد. او سپس او را به سختی لعنت می کند. او باردار است، اما مهم نیست - او از دوست داشته شدن خوشحال است.